اول مهر

ساخت وبلاگ
سلام   اینو که میدونیم همیشه اونطوری پیش نمیره که انتظارشو داریم یا دلمون میخواد . نتیجه آزمون مشهد هم دقیقا مصداق همین جمله بود . راس ساعت هشت صبح مشهد در محل مقرر حاضر شدم .یکی دوتا از دوستای پادگان رو دیدم که طبیعتا باید خیلی خوشحال میشدیم اما استرس این آزمون نمیزاشت از هم صحبتی و دیدار بیشتر خوشحال باشیم بالاخره اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 22 آبان 1397 ساعت: 13:31

سلام الان که دارم این مطلب رو مینویسم چندساعتی بیشتر تا پایان سال 1396 باقی نمونده هم میتونستم این مطلبو در آغاز سال 1397 بنویسم و نوشته خودم رو با شروع سال نو شروع کنم هم میتونستم قبلش بنویسم و نوشته خودم رو با آغاز سال نو تموم اما دلم میخواد این ساعت هارو بشینم و به اتفاقهای این سال فکر کنم.یادمه شروع سال 1396 بود اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 22 آبان 1397 ساعت: 13:31

سلام همینجور که از عنوان این مطلب پیداست سال تحصیلی 96/97 هم به پایان رسید از مطلب قبلی که نوشتم اتفاقات زیادی افتاده که به صورت مختصر باید بهتون بگم   اردو   برای من دوران تحصیل ابتدایی همیشه برام شیرین ترین روزها بوده ازخاطرات روزهای مقاطع راهنمایی.دبیرستان وحتی دانشگاه چیز خاصی یادم نیست اما ابتدایی و حتی اسم و ق اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 22 آبان 1397 ساعت: 13:31

سلام دوره سختی و لذت بخش سال تحصیلی تموم شده بود و قرار بود حسابی استراحت کنیم که ازاداره تماس گرفتن و گفتن 68 خدمت تابستانی در انتظار شماست شنیدن این خبر حسی شبیه خبر شنیدن 68 ماه زندان برای متهمی که قاضی بهش حکمشو اعلام کرده بود برای من داشت. جدا شدن از فضای مفرح مدرسه در کنار بچه های با شور و انرژی و حالا دوباره اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 22 آبان 1397 ساعت: 13:31

سلام وقتی وبلاگو خوندم برای خودم هم عجیب بود. بیشتر از شیش ماه از اولین پستی که گذاشتم میگذره.اون روزا تازه دفترچه اعزام رو پست کرده بودم و هنوز نمیدونستم کجا باید برم و چی در انتظارمه اما روزها خیلی زودتر از اون چیزی که فکرشو میکردم و اون چیزی که خدمت نرفته ها فکرشو میکنن میگذره الان که دارم این متنو مینویسم چهارمین ماه از خدمتم تموم شد و وارد پنجمین ماه شدم.حتما الان با خودتون میگید اوووووه تا کی میخوای خدمت کنی تو که در جوابش باید بگم بیست ماه دیگه.بعله دیگه خدمت ماهم بیست و چهار ماهه نه بیست و یک ماه اما امروز پایان اولین ماه از زمان شروع معلم بودن منم هست که واقعا به سرعت برق و باد گذشت.و همش باخودم حس میکنم انگار همین دیروز بود که با یه نامه به دست وسط روستا سرگردون بودم و نمیدونستم کجا باید برم اما تو همین فرصت کم یک ماه همه چی کاملا عوض شده . اول اینکه تقریبا تمامی مردم روستا منو میشناسند و بایدم بگم که بسیار مردمی مهربان و خوش قلب هستند و دوم اینکه تقریبا به فضای درس و مدرسه عادت کردم حالا دیگه ازون رفتار های اماتور گونه اول سال خبری نیست. حالا کاملا با جذبه و با اطلاعات وارد کلاس میشم و بچه هاهم که از حال و هوای تعطیلات تابستونی در اومدند بیشتر سر به راه شدند اما در این وسط همه چیز هم خوب پیش نمیره . اول از همه اینکه یکی از دانش اموزای کلاس چهارمم دیگه مدرسه نمیاد و خانو اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 16:58

سلام الان که این پست رو مینویستم 6 ماه از شروع خدمت من میگذره . واقعا همه چیز به سرعت برق و باد گذشت و الان یک چهارم خدمتم تموم شده . تو خدمت اینجوریه که وقتی ماهگرد شروع خدمتتون میشه و اصطلاحا ستاره ماه که میاد تو کلاهتون میشینید و به روزای گذشته فکر میکنید به روز ارسال دفترچه به اولین روز اموزشی به روزای اردوگاه به روزای دوره اموزش مشهد .دیگه این خاطرات کم کم دارن رنگ و بوی قدیمی شدن به خودشون میگیرن.حالا تماس ها با هم دوره ای ها تبدیل شده از جمله چه خوش گذشت اون روزا به میدونی چند وقته ندیدیم همو؟؟ این فکر ها حسابی به ادم روحیه میده با خودت میگی شوخی شوخی یک چهارم خدمتم رفت هاااا و میشینی به این فکر میکنی که چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتی و عمرا با خودت فکر نمیکنی چه روزای سختی پیش رو داری اما بگذریم بریم سراغ اصل ماجرا قصه این سرباز معلم به پایان فصل پاییز رسید و الان به بلند ترین شب سال رسیده . و تو این ماها حسابی همه چیز مثل همیشه بود . یادمه تو یکی از پست هایی که قبلا نوشته بودم گفته بودم که قراره داستان خدمتم رو بنویسم که یک نفر گفته بود نیازی به این کار نیس خاطرات یک روز رو بنویس و برای بقیه ماه همونو تکرار کن . اونجا با خودم فکر کردم نه بابا خدمت پر از داستان های جالب و هیجان انگیزه که دیدم نه اینطوریام نیس راستشو بگم اصلا از نوشتن حوصلم سر نرفته ولی دچار یک روزمرگی عجیب اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 16:58

سلام کلا خاطراه نوشتن تو این وبلاگ داره کم کم برام عجیب غریب میشه.به این شکل که هرچی رو که اینجا مینویسم دقیقا چند روز بعد در طی اتفاقی کاملا شرایط 180 درجه تغییر میکنه و برعکس گفته های من صورت میگیره از داستان گرفتن پذیرش که تا گفتم همه چی تموم شده همه اوضاع بهم ریخت و از اوضاع امریه و داستان های قبل خدمت همیشه همین طور بوده و این سری هم اتفاق افتاد یادمه چند روز قبل یه مطلب نوشتم که خدمت هم دیگه تکراری شده و بعد از گذشت 6 ماه از شروعش شاید همه اتفاق ها افتاده و الان همه چی به روز مرگی رسیده که بعد از این حرفم دو تا اتفاق افتاد که اولی خنده دار و دومی کمی ترسناک بود اول اینکه چند روز قبل طبق روال همیشه سر کلاس بودم. کلاس ما که حالا ارتقا یافته و از کانکس تبدیل شده به یه اتاق قدیمی که حال و هوای خیلی خوبی داره دیوارای گچی پر از یادگاری بچه های سالهای قبل دوتا پنجره زنگ زده که کاملا نورگیر هستن و البته یه بخاری نفتی گنده اینجا باید اعتراف کنم که من خیلی ازین بخاری میترسم چون تاحالا با بخاری نفتی کار نکردم و چون صداهای عجیب میداد سعی میکنم نزدیکش نشم اما اون روز بخاری بعد از یک ساعتی روشن بودن ناگهان خاموش شده بود و نیم ساعتی بود که بدون شعله همچنان نفت به داخلش میومدو بر اثر گرمای داخل بخاری نفت ها به حالت بخار در اومده بودن و من بی تجربه وقتی دیدم خاموشه درشو باز کردم کبریت رو روش اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 16:58

سلام این روزا حسابی مشغول پیدا کردن کتابهای کمک اموزشی برای بچه های کلاسمم.یه دلیلشم اینه که یه روز ازشون خواستم یه انشاء درمورد تابستون خودتان را چگونه گذراندید بنویسید.راستش دیدن این حجم عظیم از غلط های املایی منو شگفت زده کرد یعنی اشتباه نوشتن کل اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 33 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 10:23

سلام شاید همه شنیده باشد هفته اول آموزشی خیلی سخته و با تمامی هفته های بعدی برابری میکنه از لحاظ سختی و مشکلات . خب من خوشحال بودم که هفته اول تو پادگان نبودم و از هفته دوم اومده بودم اما تفاوتی نداشت هفته دوم همون هفته نفس گیر خدمت ما بود قبل اینکه اتفاقات هفته رو بگم اینو مطلب رو بگم که من درمورد روزای اول خیلی بد شنیده بودم اما تصورم بر این بود که برای من هیچ سختی نخواهد داشت چون هم من در زمان اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 2 مهر 1396 ساعت: 20:26

سلام یادمه وقتی به یکی از دوستام گفتم میخوام یه دفترچه بردارم و خاطرات روزانه خدمتم رو داخلش بنویسم بهم گفت خیلی کار خوبیه فقط خاطرات روز اول رو بنویس و برای دوماه اینده همون رو تکرار کن وقتی وارد این حس شدید که همه روزا تکراری شده باید بگم تبریک شما به سومین هفته از اموزشتون رسیدید به طوری که دیگه حالا خودتون تبدیل به برنامه سین شدید اما برنامه سین چی هست؟ سین مخفف ساعت یگان نظامی هستش که برنامه اول مهر...ادامه مطلب
ما را در سایت اول مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azsarbazi بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 2 مهر 1396 ساعت: 20:26